فرهنگ و تمدن اسلامی

سیاسی فرهنگی عرفانی اجتماعی اقتصادی

فرهنگ و تمدن اسلامی

سیاسی فرهنگی عرفانی اجتماعی اقتصادی

این وبلاگ با هدف فعالیت در زمینه نهضت علمی و فرهنگی ان شاءالله با یاری خدا و حضرت مهدی(عج) شروع به کار می کند...

تقوا (شرح اندیشه معیار) - مقاله

يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

تقوا، به معنای رعایت ادب الهی است یعنی شخصی مرتبا خود را بررسی کند و با شریعت الهی تطابق دهدو نگران باشد که مبادا از شریعت الهی دور بیفتد. همانطور که در مقالات قبلی، شریعت در 3 حوزه تحت عنوان: اعتقادات، اخلاقیات و اعمال تعریف شد، تقوا نیز در این 3 حوزه تعریف می شود چه در ابعاد فردی و چه اجتماعی...

همچنین جامعه ای جامعه و حکومت متقی ست که در تمام شئونات و ابعادش، شریعت (الهی) را رعایت کند و در نهایت رعایت تقوا = رعایت شریعت است چه در فرد و چه در جامعه.

در هر زمانه (از ازل تا به ابد)، شارح شریعت الهی بر روی زمین «ولی» خداوند بوده و هست که می توان پیامبر، امام و در نبود و غیبت ظاهری- امام، نائب امام باشد که اگر غیر این باشد عدل خداوند زیر سوال می رود، چرا که خداوند زمانی که انسان را به سوی خود فرا خواند راه و روشی را برای رسیدن انسان به خود آشکار نمود (شریعت الهی)، البته که انسان بدون راهبر راه به جایی نمی برد پس «ولی» را برای شناساندن و نشان دادن مسیر رسیدن به خودش قرار داد و البته که به واسطه همین ولی، اعمال انسان به سوی عرش بالا می رود و ولی در واقع کانالی در جهت رسیدن به توحید و الله است.

حال که اهمیت جایگاه و مقام ولی مشخص گردید باید گفت اگر شخصی به دین و ظواهر دین عمل کند اما «ولایت» را که یکی از بنیادی ترین اعتقادات در شریعت الهی ست قبول نداشته باشد، حقیقتا بی تقواست و عملی از او پذیرفته نیست چرا که اصلا از کانال اتصال و واسطه ی فیض عبور نکرده تا به مقصد برسد... به همان نسبت جامعه ای هم که ولایت را نپذیرد، جامعه ای بی تقواست...

پس می توان گفت: مهم ترین شاخصه تقوا، ولایت پذیری است (دقت شود).

شخص یا جامعه بدون پذیرش ولی، همچو «درختی بی ریشه» می مانند...

حال جامعه برای بنا شدن و پایدار ماندن، باید بر اساس تقوا بنا شده باشد و لاجرم برای با تقوا بودن «ولایت» باید در راس قرار بگیرد و اجرا شود چرا که قدم در مسیر شریعت (الهی) نهادن و رعایت کردن آن که شرط باتقوا بودن است، به کاملترین شکل ممکن توسط راهبری های ولی امکان پذیر است و لاغیر.

با تقوا بودن نتایجی را به همراه دارد که از جمله آن نتایج، رسیدن به «فرقان» است.

«فرقان» همان نوری ست که به اذن الهی  در وجود انسان متقی قرار می گیرد، نوری که تمیز دهنده بین حق و باطل است و بواسطه ی آن نور است که انسان «بصیرت» می یابد.

این «بصیرت» است که در هر زمانه به انسان درک صحیحی از وظایفش و اولویت وظایفش می دهد و همین هم ربط مستقیمی با «ولایت» دارد. وظایف و اولویت وظایف در هر عصری توسط ولی زمان مشخص می شود و انسان با ولایت پذیری است که به تقوای حقیقی و در نهایت فرقان و بصیرت دست می یابد و وظایف و اولویت ها را تشخیص می دهد.

اگر کسی اهل بصیرت نباشد و وظیفه و اولویت وظیفه که بسیار مهم تر است را از کانال ولی الله دریافت نکند تشخیص و منیّت خودش  را ملاک و مبنای عمل قرار میدهد و این می شود که کربلا رقم می خورد و وقتی ولی زمان واجبی را بر واجب دیگر ارجح می داند و حج را به  قصد جهاد ترک می کند، بی بصیرتیش باعث می شود حج را رها نکرده و امامش را تنها بگذارد و امام به خاطر بی بصیرتی انسان ها، با یاران اندکی که البته متقی و با بصیرت بودند به میدان جهاد برود...

حال که امام و ولی خدا از نظرها  غایب است، اگر ظهور کنند چه تضمینی است که ما انسان ها کربلایی دیگر رقم نزنیم؟!...

البته که هر آنطور که با نائبش رفتار کنیم با خودش هم همانگونه خواهیم کرد به مانند رفتار کوفیان با نائب امام حسین، مسلم ابن عقیل.

تشخیص اولویت وظایف (انجام به موقع وظیفه) آنقدر مهم و حساس است که با عمل به آن اشخاصی همچو حرّبن یزید ریاحی، «حرّ» می شود و شهدای کربلا به جایی می رسند که همه ی شهدا به مقامشان غبطه می خورند...

خوب این ها بخاطر چیست؟ جز بخاطر انجام وظیفه به موقع در رکاب ولی الله؟

پس، شناخت صحیح وظیفه و انجام آن در رکاب ولایت، اولا جبران گذشته خطای انسان را می کند و ثانیا انسان را به اوج مقام انسانیت و قرب الی اله می رساند و ثالثا اوج رضایت مقام ولایت و امام زمان (عج) و خداوند متعال را به همراه دارد.

از هر طرفی که وارد می شویم به مرکزیت «ولایت» می رسیم و این نشانه ی اهمیت والای آن است.

حال سوال پیش می آید که: اکنون اولویت وظایف در زمان و عصر ما چیست؟ ما چطور می توانیم به آن آگاهی یابیم اکنون که امام غایبند؟

در پاسخ باید گفت: آیا جز این است که امام، نائبی در میان مردم دارند (همچو زمان غیبت صغری که نائب امام در بین خلق، نواب اربعه بودند)، نائبی که کلامش کلام امام است (و اگر جز این بود عدالت خداوند زیر سوال می رفت چرا که حجتی در میان خلقش نداشت)، باید دید ایشان در این زمینه چه می گویند؟

اگر کمی بررسی کنیم می بینیم که در این عصر و زمانه اولویت وظیفه توسط نائب امام «تشکیل دولت اسلامی» است که مطابق سخنان خود ایشان، تشکیل ولت اسلامی بوسیله ی «نهضت علمی و فرهنگی» امکان پذیر است.

پس اشخاصی که در جبهه ی نهضت علمی و فرهنگی البته به نحوی که رهبری مشخص کرده اند- در جهت تشکیل دولت اسلامی گام می نهند، به مقامی همچو مقام شهدای کربلا و چه بسا بالاتر به خاطر شرایط خاص زمانه... دست خواهند یافت (دقت شود).

     والسلام 1394/08/05

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی