فرهنگ و تمدن اسلامی

سیاسی فرهنگی عرفانی اجتماعی اقتصادی

فرهنگ و تمدن اسلامی

سیاسی فرهنگی عرفانی اجتماعی اقتصادی

این وبلاگ با هدف فعالیت در زمینه نهضت علمی و فرهنگی ان شاءالله با یاری خدا و حضرت مهدی(عج) شروع به کار می کند...



بعضى خیال مى‌کنند که اگر ملت ایران مى‌گوید مبارزه با امریکا، یا مرگ بر امریکا، یا عدم رابطه با امریکا و از این قبیل حرفها، این یک مسأله‌ى شعارى و احساسى محض است؛ نه. این اشتباه است.

این یک مسأله‌ى اساسىِ متّکى بر پایه‌هاى منطقى و کاملاً خردمندانه و درست منطبق بر مصالح ملى این کشور است. این را باید توجّه کنید. ظاهر قضیه سیاسى است؛ اما باطن قضیه، یک مسأله‌ى ملى، انسانى، تاریخى، وابسته به سرنوشت این کشور و این ملت و شما نسل جوان و نسلهاى آینده است. این مسأله، به امروز و فرداى این کشور ارتباط پیدا مى‌کند. من امروز مختصرى در این زمینه صحبت مى‌کنم؛ لیکن خودِ شما باید فکر کنید؛ جوان باید فکر کند.

مسأله، مسأله‌ى مبارزه با استکبار است. مبارزه‌ى با امریکا به‌خاطر این است که امروز مظهر استکبار در دنیا، رژیم امریکاست، والاّ اگر امریکا به‌عنوان یک دولت، روشها و هدفهاى استکبارى را نداشت، براى ما مثل بقیه‌ى دولتها بود؛ لیکن امروز دولت و رژیم امریکا در این دوره از زمان، مظهر کامل استکبار است.

استکبار، یعنى حالت فرعونیت، یعنى دیکتاتورى در سطح بین‌المللى. ملتها با دیکتاتورى در کشورهاى خودشان مبارزه مى‌کنند؛ چه در این مبارزه فائق شوند، چه نشوند؛ اما سرِ خود را که بالا مى‌کنند، مى‌بینند یک دیکتاتورِ بین‌المللى آن‌جا ایستاده است و در همه‌ى کارها دخالت مى‌کند؛ در سرنوشت ملتها دخالت مى‌کند، آن هم بر اساس مصالح خودش! اگر چه دیکتاتورى یک فساد حقیقى و یک عیب اساسى براى هر کشورى است که یک نظام دیکتاتورى و یک شخص دیکتاتور بر آن کشور حکومت کند؛ با این همه هر دیکتاتورى بالاخره ممکن است یک وقت هم به منافع ملت خودش بیندیشد. اما این دیکتاتور بین‌المللى، جز به منافع ملت امریکا، و آن هم نه همه‌ى ملت امریکا، بلکه پشتیبانان رژیم حاکم - یعنى کارتلها، تراستها، سرمایه‌داران بزرگ و سازمانهاى مؤثّر در دولت - به چیز دیگرى نمى‌اندیشد.

همه‌ى مسائل جهانى بر اساس مصالح شرکتهاى عمده و سازمانهاى بزرگى که در کشور امریکا در مسائل سیاسى فعّالند، حل و فصل مى‌شود. مسأله‌ى خلیج‌فارس، مسأله‌ى عراق، مسأله‌ى دریاهاى آزاد، مسأله‌ى آسیاى میانه، مسأله‌ى خاورمیانه و همه‌ى مسائل دنیا بر اساس مصالح آنها و به وسیله‌ى این دیکتاتور مى‌خواهد حلّ و فصل شود؛ نه بر اساس مصالح خودِ این ملتها.

ببینید این چه بلاى بزرگى براى دنیاست! یک نفر زورگو، با اتّکا به قدرتهایى که در اختیارش هست - چه توان علمى، چه توان سیاسى، چه توان مالى، چه توان پیشرفت فناورى و از این قبیل، که اینها هم متعلّق به آن رژیم نیست؛ بلکه متعلّق به انسانهاست - به فکرِ این است که منافع و مصالح و مقاصد خود را تأمین کند؛ ولو به این قیمت که ملتهاى دیگر به خاک سیاه بنشینند!

شما هر مسأله از مسائلى را که امریکا در آن دخالت دارد، جلو بکشید و مورد مُداقّه قرار دهید، همین را خواهید دید: دخالتهاى سیاسى در کشورها، دخالت در کودتاها، دخالت در مسأله‌ى خاورمیانه، دخالت در قضیه‌ى نفت، دخالت در انحصارات جهانى، دخالت در معاملات گوناگونى که شرکتهاى دیگر با کسانى مى‌کنند. در همه‌ى این قضایا، حضور این رژیم مثل قلدرها و لاتها و داشها و بزن بهادرهاى محلّه است! در سطح بین‌المللى، این قلدر مى‌خواهد تمام این مسائل را بر اساس منافع تنگ‌نظرانه‌اى که منطبق بر خواستها و مقاصد گروه خاصى است - یعنى سازمان صهیونیستهاى امریکا، سازمان سرمایه‌گذاران بزرگ امریکا، کارتلها و امثال اینها - حلّ و فصل کند. این، بلاى بسیار بزرگى است.

دولتهاى عالم از ترس این قدرت، جرأت نفس‌کشیدن ندارند. نه این‌که خوششان مى‌آید؛ نخیر، بدشان مى‌آید؛ اما جرأت ندارند نفس بکشند. من یک وقت این را گفتم که در کنفرانس غیرمتعهّدها در چند سال قبل از این - زمان ریاست جمهورى - سخنرانى کردم و حرفهایى زدم که توجّه بسیارى از این رؤساى کشورها را - که صد و یک کشور بودند - جلب کرد. آنها آمدند با من ملاقات کردند و همه تشکّر نمودند. رئیس جمهور یکى از کشورها پیشِ من آمد و گفت: شما بدانید این جماعتى که این‌جا نشسته‌اند، همه از امریکا مى‌ترسند و فقط شما هستید که از امریکا نمى‌ترسید! بعد سرش را نزدیک آورد و گفت: من هم از امریکا مى‌ترسم! از چه چیز امریکا مى‌ترسند؟ از قدرت جاسوسى امریکا، از سازمان سیا، از کودتاهاى امریکا. همین شخص بعد از دو، سه سال، به وسیله‌ى کودتایى که به احتمال زیاد از طرف امریکا در کشورش برپاشده بود، کشته شد! رؤساى کشورها مى‌ترسند. گاهى اعتراضى هم مى‌کنند؛ اما پیش نمى‌روند.

 

این مربوط به دولتها بود. و اما سراغ ملتها بیاییم. بسیارى از افراد ملتها بى‌خبرند؛ بسیارى هم که مطّلعند - مثل روشنفکرانشان - به‌وسیله‌ى ایادى امریکایى، یا به‌وسیله‌ى دست‌نشاندگان رژیم امریکا در کشورهایشان، تطمیع مى‌شوند. در همین کشورهاى منطقه‌ى خاورمیانه - که من نمى‌خواهم اسم آنها را بیاورم، اما شما به احتمال زیاد تشخیص مى‌دهید که من کدام کشورها را مى‌گویم - کشورهایى هستند که وابسته به امریکایند. در این کشورها روشنفکرانى هم هستند که حقیقت را مى‌فهمند و مى‌خواهند بگویند، بنویسند؛ گاهى هم چیزى سر مى‌زند، لیکن بعضى از اینها تهدید مى‌شوند، بعضى خریده مى‌شوند، بعضى صدایشان خفه مى‌شود. حرفى مى‌زنند، اما نمى‌گذارند پخش شود. در محافل روشنفکرى، گفتگویى مى‌کنند و از بین مى‌رود. علّت این‌که در کشور ما حرفهاى سیاسى موج برمى‌دارد، این است که حرفهاى سیاسى در محافل تنگِ روشنفکرى نیست؛ در متن مردم است و مردم به مسائل سیاسى علاقه‌مندند و در صحنه حضور دارند.

قبل از انقلاب هم من با محافل روشنفکرى کشور، ارتباطات زیادى داشتم. خیلى حرفها مى‌زدند؛ اما در یک محفلِ پنج نفرى، ده نفرى، و احیاناً در یک نشستِ پنجاه نفرى؛ همان‌جا هم دفن مى‌شد و از بین مى‌رفت. اما وقتى امام حرفى مى‌زد؛ وقتى یک روحانىِ موجّه حرفى مى‌زد، ممکن بود سرِ آن روحانى بلاى بزرگى بیاورند، اما چون با مردم مواجه بود، موج برمى‌داشت. لذا رژیم پهلوى، از خیلى از روشنفکرانِ آن زمان اصلاً نمى‌ترسید و هیچ اهمیتى هم نمى‌داد. مى‌گفت هر چه مى‌خواهند بگویند، بگویند؛ اثرى نداشت. اما اگر یک روحانى در جلسه‌اى منبر مى‌رفت و مطلبى را مى‌گفت، ولو با چند واسطه به سیاستهاى آن رژیم ارتباط داشت، فوراً او را دستگیر مى‌کردند، فشار مى‌آوردند، زندانى مى‌کردند، ممنوع‌المنبر مى‌کردند! او چون در متن مردم بود، موج برمى‌داشت. در دنیا این‌طور است که روشنفکرانى که چیزهایى هم مى‌خواهند بگویند و مى‌گویند، اگر تهدید و تطمیع هم نشوند و بگویند، موجى برنمى‌دارد.

امروز به فضل الهى، به خاطر انعکاس فریاد شما مردم و انعکاس فریاد این انقلاب در دنیا کارهاى بزرگى شده است که امریکاییها هم از همین مى‌ترسند، والاّ اگر شما ملت ایران را، اجتماعات عظیم را، فریاد امام بزرگوار را و آنچه را که در طول این هجده سال بعد از انقلاب تا امروز انجام شده است، از دنیا بگیرید و آن را حذف کنید، خواهید دید حکومت دیکتاتورى مطلق ایالات متّحده‌ى امریکا به‌عنوان بزرگترین مستکبر جهانى در دنیا - یک حکومت بى‌رقیب بلامنازع و بدون مناقشه که حتّى کسى به او نمى‌گفت بالاى چشمت ابروست و تملّقش را هم مى‌گفتند - بزرگترین ضربه را خورده است.

من در همین‌جا بگویم که قضیه‌ى ما، قضیه‌ى رژیم امریکاست؛ نه قضیه‌ى ملت امریکا. ما با ملت امریکا کارى نداریم، دشمنى هم نداریم؛ مثل بقیه‌ى ملتهایند. البته در این سالهاى طولانى، رژیم امریکا با تبلیغات پیگیر، آن ملت را شستشوى مغزى زیادى داده است. خیلى از افراد ملت امریکا نمى‌دانند که در ایران چه خبر است و اصلاً قضیه‌ى ایران چیست؛ یک چیزهایى شنیده‌اند: ارتجاع و اصولگرایى و ضدّحقوق بشر! اینها را دولتها و تبلیغاتچیهایشان به آنان گفته‌اند، مردم هم باور کرده‌اند، والاّ مردم امریکا به خودى‌خود ملتى مثل بقیه‌ى ملتها هستند و ما هم هیچ دشمنى با آنها نداریم. ما با هیچ ملتى دشمنى نداریم. ما با مردم چه کار داریم؟ قضیه‌ى ما، قضیه‌ى رژیم امریکاست.

وضع جغرافیاى سیاسى ایران طبیعتاً تغییر کرده است؛ اما وضع موقعیت سیاسى کشورمان تغییر نکرده است. کشور ایران در یکى از حسّاسترین مراکز دنیا قرار گرفته است. شما اگر نقشه‌ى دنیا را جلویتان بگذارید و یک نگاه به آن بکنید، خواهید دید که از لحاظ ارتباط شرق و غرب، چقدر این کشور حسّاس است. از لحاظ منابع حسّاس است - بخصوص از لحاظ وجود شوروى در آن روز حسّاس بود - از لحاظ همسایه‌ها حسّاس است، از لحاظ خود این ملت که مى‌دانند ملتى باهوش و فرزانه و بااستعدادى است، حسّاس است. این مجموعه‌ى حسّاس که از لحاظ جغرافیایى، طبیعى، تاریخى، فرهنگى، منابع طبیعى و ثروت چیز برجسته‌اى مى‌نمود، یک جا در مشت امریکا بود. چند صدهزار امریکایى در این کشور - عمدتاً در تهران - در حسّاسترین مراکز بودند؛ حقوقهاى کلان از کیسه‌ى این ملت مى‌گرفتند، مى‌خوردند و ملت را تحقیر مى‌کردند. اگر شما بخواهید بدانید چگونه تحقیر مى‌کردند، به نطق امام در سیزدهم آبان چهل‌وسه مراجعه کنید. امام در آن‌جا قضیه‌ى تحقیر ملت ایران به‌وسیله‌ى عناصر امریکایى - نه به‌وسیله‌ى دولت امریکا - مثل استوار امریکایى در ایران را بیان کردند. منافع را مى‌بردند، سیاستها را به‌وسیله‌ى حکّام این کشور در منطقه دیکته مى‌کردند و بسیارى از مقاصد خودشان را پیش مى‌بردند.

انقلاب اسلامى آمد، ناگهان یکجا این را از دست اینها گرفت. این، یک ضربه بر پیکر امریکا بود. سیاست این‌گونه است که فوراً دستگاههاى سیاسى، خود را با واقعیت وفق مى‌دهند. رژیم امریکا ضربه را خورد؛ لیکن به فکر افتاد که با این واقعیت خودش را وفق دهد. گفتند چه کار کنیم؟ نقشه این شد که کارى کنند کسانى در این کشور با عنوان انقلاب بر سرِکار بیایند، که رسماً انقلابى باشد، اما باطناً همان ارتباطات و روابط حسنه و بتدریج همان سلطه‌پذیرى را داشته باشند اوّلِ کار، همین هم شد و مى‌خواست بیشتر بشود. اگر حضور قوى و تعیین‌کننده‌ى امام نمى‌بود، همان‌طور هم مى‌شد. حادثه‌ى سیزدهم آبان پنجاه‌وهشت هم البته ضربه‌ى محکمى زد؛ امام هم مثل کوه استوار ایستادند. آنچه را که آنها فکر مى‌کردند، به‌عکس شد؛ یعنى نه فقط انقلاب به رنگ امریکایى درنیامد، بلکه روح استقلال‌طلبى و جدایى از نفوذ روزافزون امریکا در مردم تقویت شد. این موجب شد که رژیم امریکا به‌طور دائم علیه ملت ایران توطئه کند.

یکى از توطئه‌هاى امریکا، تشویق عراق به راه‌اندازى جنگ هشت ساله بود. یکى از توطئه‌هاى امریکا، کمک به عراق در اغلب قضایاى جنگ بود که حتّى با حضور افسران امریکایى در مرحله‌اى از مسائل در کشور عراق انجام مى‌شد. اینها بتدریج آشکار مى‌شود. در اسنادى که منتشر مى‌شود، در خاطراتى که مى‌نویسند، اینها کم‌کم رو مى‌شود. یکى از خیانتهاى امریکا، محاصره و فشار اقتصادى براى ساقط کردن دولت در سالهاى پنجاه‌ونه و شصت و آن وقتها بود. چند بار این قضیه تکرار شده است. یکى از دشمنیهاى امریکا با ایران این بوده که در تمام این مدّت نگاه کرده است که ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى در هر جایى خواستند پیشرفتى بکنند، هرطور توانسته، خواسته است جلوِ این قضیه را بگیرد. همین‌جا من به شما بگویم که به توفیق پروردگار و لطفى که خداى متعال به این کشور داشته است، اکثر قریب به اتّفاق توطئه‌هایى که امریکا علیه این ملت طرّاحى کرد، به شکل آشکار و مقابل چشم همه مقرون به شکست شد.

پیشرفتهاى عظیم ملت ایران در همه‌ى زمینه‌ها بوده است، که اگر شما بخواهید امروز را با سال پنجاه‌ونه، شصت، شصت‌ویک و شصت‌ودو و کلّاً اوایل انقلاب مقایسه کنید، خواهید دید که پیشرفت کشور در دوران انقلاب، یک پیشرفت حیرت‌آور و چشمگیر است. همه‌ى کسانى که این قضیه را مطالعه مى‌کنند، به آن اعتقاد دارند. حتى من اخیراً در مطبوعات امریکایى همین اواخر این را ملاحظه کردم. با این‌که مقیّدند که نگذارند یک کلمه تعریف از پیشرفتهاى ایران وجود داشته باشد، اما در یکى از مطبوعات امریکایى، به پیشرفتهاى ایران و نظام جمهورى اسلامى در بخشهاى مختلف اشاره کرده بودند. خودشان هم اعتراف کردند و مجبور شدند. البته نویسنده‌ى آن مقاله امریکایى نیست؛ لیکن در مطبوعات امریکایى چاپ شده است. همه‌ى این پیشرفتها على‌رغم میل امریکا انجام گرفته است. این به معناى ناموفّق بودن و غیرمؤثّر بودن توطئه‌ى امریکاست. این به معناى قدرت و عظمت جهاد این ملت است.

درست نقطه‌ى مقابل آنچه که من گفتم ما با رژیم امریکا مواجهیم، نه ملت امریکا، رژیم امریکا با ملت ایران مواجه است، نه فقط با دولت ایران؛ از ملت ناراحت و خشمگین است. مسأله‌ى او، مسأله‌ى دولت ایران نیست؛ مسأله‌ى کسانى که حکومت مى‌کنند، نیست؛ مسأله‌ى آحاد ملت است. چرا؟ علّت واضح است. چون فرهنگ دورى از سلطه‌ى استکبار، استکبارستیزى، میل به استقلال و در دست داشتن سرنوشت خود، در دلهاى این مردم رسوخ پیدا کرده است. آنها از این ناراحتند. آنها ملتى را مى‌خواهند که مثل بره‌ى رامى آن‌جا قرار گیرد، اینها هم رژیمى را بر او تحمیل کنند، یا از آن سوى مرزها به او دیکته نمایند؛ آن ملت هم بى‌هیچ مقاومتى آنها را انجام دهد و آن راه را برود. ملت بیدار، ملت هوشیار، ملت آگاه به مسائل سیاسى، ملتى که اگر مسؤولانش هم بخواهند برخلاف این خطّ مستقیم حرکتى بکنند، اعتراض خواهد کرد؛ این‌گونه ملتى را اینها دوست ندارند.

چند سال قبل از این در زمان حیات امام بزرگوار، یکى از وزراى رئیس جمهور وقتِ امریکا علناً و صریحاً در مقابل چشم خبرنگاران گفت که ما باید ریشه‌ى ملت ایران را بکَنیم! ببینید چقدر این حرف ابلهانه است. این حرف در آن زمان در همه‌ى دنیا پخش شد. قضیه‌ى اینها، قضیه‌ى ملت است؛ نه فقط قضیه‌ى دولت. معلوم است که ریشه‌ى یک ملت چهل، پنجاه میلیونىِ آن روز را که نمى‌شد کَند و همه را از بین برد. معنایش این بود که ملت را بى‌ریشه کنیم، فرهنگ این ملت را بگیریم، آن چیزهایى را از این ملت بگیریم که آنها را وادار به این ایستادگى و مقاومت مى‌کند.

سیاست امریکا به‌عنوان مظهر استکبار در مقابل نظام جمهورى اسلامى، سیاست روشن و واضحى است. البته سعى مى‌کنند این را در روشهاى تبلیغاتى خیلى آشکار نکنند؛ اما براى کسى که نگاه مى‌کند، سیاست روشنى است. آن چیست؟ آن این است که آن چیزى که موجب شده است ایران با همه‌ى ثروتهاى مادّى و معنویش از دست امریکا گرفته شود، آن چیز از میان این ملت ریشه‌کن شود. این، سیاست امریکاست؛ این را شما بدانید. آن چیست؟ آن، میل این ملت به استقلال است؛ آن، اسلامى است که این ملت را از قبول ظلم بر حذر مى‌دارد؛ آن، روحیه‌ى مبارزه‌طلبى در آحاد این ملت است؛ آن، روحیه‌ى عدم تسلیم در مقابل زور است؛ آن، قوانین نورانى اسلام است. هر نقطه‌اى که مقاومت در آن بیشتر است، آنها بیشتر با آن دشمنند. هدف اصلى این است. این را جوانان باید درست فکر کنند و روى آن توجّه نمایند.

 

این چیزهایى که راجع به حقوق بشر و امثال آن مى‌گویند، خودشان هم مى‌دانند که خلاف واقع است؛ اینها را به‌عنوان فشار ذکر مى‌کنند. امریکا سالهاست که وقتى بخواهد علیه هر دولتى خصومتى بکند، یکى از خصومتهایش همین است؛ یعنى علیه آن دولت شعار مى‌دهد که این ضدّحقوق بشر و ضدّدمکراسى است! اینها که خودشان هم مى‌دانند واقعیت ندارد؛ دنیا هم این را مى‌داند. این، چیز مهمّى نیست.

خواسته‌ى حقیقى آنها از جمهورى اسلامى - که بارها هم آن را تکرار کرده‌اند - این است که جمهورى اسلامى در قضیه‌ى فلسطین از مواضع خود عقب‌نشینى کند؛ یعنى اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ مثل کشورهایى که قضیه‌ى مبارزه‌ى فلسطین را به بوته‌ى فراموشى سپردند! مى‌گویند شما این قضیه را رها کنید، حضور امریکا را در مناطق گوناگون دنیا بپذیرید، حضور امریکا را در قضایاى منطقه‌ى خلیج‌فارس بپذیرید و مهمتر از همه، نفوذ امریکا را در قضایاى کشور ایران بپذیرید! این، خواسته‌ى حقیقى رژیم امریکاست. آن چیزى که به‌طور حقیقى و جدّى مى‌خواهند، این قضیه است که گفتم. این را در پوشش حرفهاى دیگر و اتّهامات و تبلیغات مخالف و امثال این چیزها بیان مى‌کنند؛ اما حقیقت قضیه این است.

مى‌دانند که جمهورى اسلامى با پایبندى به اسلام، هرگز زیر بار این حرفها نخواهد رفت. معنى ندارد و ممکن نیست که کسى معتقد به اسلام باشد، ذرّه‌اى پایبند به اسلام باشد، ولى زیر بار زور برود و ظلم را قبول کند. در اسلام، همان قدر که ظلم‌کردن بد است، تسلیم ظلم شدن هم همان‌قدر بد است. شما در دعاى مکارم‌الاخلاق مى‌بینید که امام سجّاد مى‌گوید: «ولا اظلمن و انت مطیق للدفع عنى و لا اظلمن و انت قادر على‌القبض منى» . در قرآن مى‌فرماید: «لاتَظلمون و لاتُظلمون» ؛ نه ظلم کنید، نه قبول ظلم کنید و زیر بار ظلم بروید. مگر ممکن است کسى مسلمان باشد، اعتقاد به اسلام داشته باشد، درعین‌حال ظلم و زور را از هر کسى قبول کند؛ چه برسد به دشمن دیرینه‌ى ملت ایران - یعنى امریکا - که این همه به ملت ایران ضربه زده است. این‌که درست نیست، این را مى‌دانند. از این جاست که از نظام جمهورى اسلامى با همه‌ى وجود بیزارند و با آن دشمنند و در صدد معارضه و مبارزه با آن هستند؛ چون مى‌دانند که ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى حاضر نیست زیر بار تحمیل آنان برود.

البته سیاستهاى تبلغاتیشان را هم تنظیم مى‌کنند. مرتّب به‌طور غیرمستقیم تبلیغ مى‌کنند؛ در داخل هم ایادى دارند. این ایادى که عرض مى‌کنم، نه کسانى‌اند که حتماً از دستگاه جاسوسى امریکا پول گرفته باشند؛ بعضى نوکر بى‌جیره و مواجبند! کسانى هم دارند که این حرفها را تبلیغ مى‌کنند که مگر مى‌شود انسان با امریکا قطع رابطه باشد؟ اگر قطع رابطه باشیم، نمى‌شود زندگى کنیم! اگر رابطه‌مان را برقرار کنیم، اگر اقلّاً با امریکا مذاکره کنیم، همه‌ى مشکلات ما برطرف مى‌شود! از این حرفها هم رایج مى‌کنند؛ حرفهایى که پوچ و بى‌مغز و به‌کلّى عارى از حقیقت است.

بسیارى از کشورهایى که امریکاییها بدترین خیانتها را به آنها کرده‌اند، کسانى بوده‌اند که با خود امریکا هم ارتباطات دوستانه داشته‌اند! امریکاییها ملاحظه‌ى کسى را نمى‌کنند؛ فقط ملاحظه‌ى منافع خودشان را مى‌کنند. رابطه، مشکلى را حل نمى‌کند. مذاکره با امریکا که پیشتر گاهى بعضى کسان در گوشه و کنار مى‌پراندند و چیزى مى‌گفتند که مذاکره کنیم یا رابطه برقرار کنیم - البته خوشبختانه کسى دیگر از این حرفها نمى‌زند - هیچ مشکلى را از ملتى که مى‌خواهد تسلیم امریکا نشود، حل نمى‌کند؛ مگر ملت بخواهد تسلیم امریکا شود، که چنین چیزى هم محال است.

مسأله‌ى آنها، مسأله‌ى ایستادگى ملت و دولت ایران در مقابل خواسته‌ها و مطامع خودشان است. علاج این افزون‌طلبى و دیکتاتورمآبى و زیاده‌طلبى هر دولتى، ایستادگى و مقاومت در برابر آن است. براى ما، امریکا خصوصیتى هم ندارد. عرض کردم، مسأله‌ى ما، مسأله‌ى استکبار است؛ منتها دولت امریکا، دولت مستکبرى است. هر دولت دیگر هم که همین خصوصیت را داشته باشد، بخواهد زور بگوید و بخواهد فشار بیاورد، ملت ایران با او همین‌طور خواهد بود. همه باید بدانند که ملت ایران زیر بار فشار نمى‌رود و زور را قبول نمى‌کند. تجربه‌ى فشار وارد آوردن روى ملت ایران، تجربه‌ى موفقى نیست؛ این را همه باید بفهمند. علاج در مقابل این فشار هم، ایستادگى و قدرت روحى و شجاعت در برخورد و سخت کارکردن است. این، علاج کار است؛ کمااین‌که تا امروز ملت ایران همین‌گونه عمل کرده است و بحمداللَّه پیش هم رفته است.

ملتهایى که تسلیم امریکا شده‌اند، حال و روزشان به مراتب بدتر از آنهایى است که به قدر آنها تسلیم نشده‌اند. هر کس که بیشتر تسلیم شد، حال و روزش بدتر است. امروز شما به کشورهاى منطقه - آنهایى که بیشتر تسلیم زور و قدرت‌طلبى امریکا هستند - نگاه کنید، حال و روزشان از دیگران بدتر است؛ اقتصادشان بدتر است، وضع اجتماعیشان عقبتر است، وضع فرهنگیشان منحطتر است، فشار در میان آنها بیشتر است. تنها راه علاج براى ملتهاى دنیا این است که از ملت ایران درس بگیرند و در مقابل زورگویى و قدرت‌طلبى و دیکتاتورمآبى دولت امریکا بایستند. ملت ایران هم این راه را تا امروز آمده است و با قدرت و خوب هم آمده است؛ بحمداللَّه موفّق هم بوده است.

امروز ما راههاى بسیارى در مقابل دولت و ملت خودمان مشاهده مى‌کنیم که باز است. ملت و دولت ایران، این راهها را باید با متانت، با قدرت، با تدبّر و تفّکر و اندیشمندى و خردمندى طى کنند؛ که طى مى‌کنند. پایه‌هاى حرکت ملت ما بحمداللَّه پایه‌هاى خردمندانه‌اى است. حرکت ملت، حرکت صحیحى است. امروز دولت و ملت تلاش و کار مى‌کنند، براى این‌که کشور را بسازند.

روز سیزدهم آبان، روز مبارزه با استکبار معیّن شده است؛ اما عزیزان من! شما بدانید که براى ملت ایران، هر روز، روز مبارزه با استکبار، و همه‌جا سنگر مبارزه با استکبار است. کلاس درس هم سنگر است، کارگاه هم سنگر است، مزرعه هم سنگر است. کار دولتى و علمى و تحقیقى هم سنگر است. هر کس هر کارى براى پیشرفت این کشور مى‌کند، یک حرکت اساسى براى استقلال این کشور مى‌کند، که مشتى بر دهان امریکا و همه‌ى زورگویان عالم است. خداوند به کسانى که در راه او حرکت مى‌کنند، وعده‌ى کمک فرموده است و تا به حال بحمداللَّه به این وعده هم عمل کرده است، که همه‌ى ما آن را مشاهده کرده‌ایم و دیده‌ایم؛ بعد از این هم خواهد بود.

 

بیانات امام خامنه ای در دیدار با گروه کثیرى از دانش‌آموزان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم به مناسبت یوم‌اللَّه سیزده آبان (14/08/1376)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی