چند کلمه عاشقانه...
سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ب.ظ
ای عشق! مرا در برگیر...
ای عشق! آتش بزن بر هستی ام...
می خواهم فریاد برآورم، فریادی از اعماق وجودم...
بگویم تو چرا اینقدر محجور مانده ای...! اینقدر غریب...!
آری ای عشق! با تو ام، با خود تو...
چرا جهان بی خبر از توست...؟!
آه و واویلا از بی خبری....
شاعر چه زیبا سرود که:
"استاد کائنات که این جهان را بساخت
مقصودش عشق بود این جهان را بهانه ساخت..."
از ازل تا به ابد مقصودش عشق بود...
از حضرت آدم تا حضرت خاتم تا مهدی موعود....
آه ای عشق آتش بزن بر هستی ام...
من تنها تو را می خواهم...
تنها ظهور بسیار کوچکی از تو، عشق زمینی ست...
که زیبا نیست بگویم عشق زمینی،
وقتی این عشق به اصطلاح زمینی،
نشئه ای از عشق آسمانی ست...
همان عشقی که مقصود استاد کائنات بود و هست...
آه ای عشق...
۹۴/۰۷/۲۱